به نام حضرت حق
گفته ها و نکته ها(در
مورد سید بزرگوار حاج میر بیوک آقا حسینی
خلیفه لو)
ساده بود و بی ریا
.خدا را می خواست و خدا را داشت.سر به زیر بود و مطیع :چون بنده بود و بنده باید در مقابل مولا مطیع
باشد، و او مولایش را آنقدر خوب می شناخت و می
خواست که حاضر نبود لحظه ای بر خلاف خواست مولایش قدم بردارد .عمری زیست
و با دل و جان و زبان حق را گفت و حق را
جست و حق را یا فت و حق را داشت .او کیمیا را جست و یافت و صاحب شد . او در
روستایی کوچک صاحب کیمیایی بی همتا شد .آری او کیمیا داشت : کیمیای بندگی ... خوشا
به سعا دتش...
خوشا به سعادت آن ها
که در طلب این کیمیا بودند و هستند و یافتند و دارندش .
خوشا به سعادت مرحوم
حاج میر بیو ک آقا حسینی خلیفه لو که
بندگی خالصانه اش اسوه ای شد در بین اهالی منطقه...
در این وبلاگ حکایت های چندی از سید بزر گوار
نقل گردیده و نیز طی دو نوشته زندگی او تا حدودی مورد بررسی قرار گرفته است و
اکنون بهتر دیدم تا مختصری از احوالات آن
مرحوم را در نوشته ی کوتاه متذکر خوانندگان شوم که این را نیز شاید سودی باشد برای
خوانندگان.انشاءالله
* در مجالس کم حرف بود و در مقابل حرفای خنده دار و جالب اهل تبسم بود
و لبخند تا خنده ی بلند ،و بیشتر سر به
زیر داشت و به آرامی حرف می زد.
* علاقه ی زیادی به صلوات داشت و در مجالسی که
دور آقا جمع می شدند گاهی می گفت صلوات بفرستید (شاید برای جلو گیری از حرفهای نامربوط و گناه آلود).
* در سخنانشان بسیار«انشاء الله» می گفت و در اعمال و کارهایشان نیز دارای توکل
بسیار بودند. نسبت به حلال و حرام بخصوص در مورد خوراک مواظبت زیادی داشتند.
* به شدت عاشق نماز بود و نمازش را حتی در بین راه نیز اول وقت می
خواند و به دیگران نیز توشیه میک رد
نمازتان را اول وقت بخوانید
* نماز شب را در دوره ای هم
وقت خواب می خواند و هم وقت سحر(جریانش در حکایتی نقل شده).
* مقید به نماز جماعت بود .بعد از مهاجرت به شهر اهر